با زیرپیراهن سفید و کلاه حصیری بلندبلند میخندیدی و آنقدر واقعی کنارم قدم میزدی که تمام صبح بعدش، خوشاخلاق و دلگرم بودم., ...ادامه مطلب
انگار با یک چاقوی کند افتاده باشند به جانم. پارهپارهام کنند، خون تمام زمین را بپوشاند، جنازهام بو گیرد؛ اما هنوز زنده باشم., ...ادامه مطلب
«وَانْقَطَعَ الرَّجاء» برای بقیهی عمر. , ...ادامه مطلب
گوشهی اتاق کوچکت پتو را سفت دورت پیچیدهای و آنطور که دلت میخواهد و شاید کمی سبکت کند، گریه نمیکنی. حق نداری گریه کنی. خانه در محاصره است., ...ادامه مطلب
هر دفعه که به آن خیابان میرسم، تکهای از تنم را ریزریز میکنم و به خاک برمیگردانم. به خاک خیابانی که یک روز خانهام بود., ...ادامه مطلب
کاش یک نفر خبر خوبی برایمان بیاورد یا کوچکترین نشانه از خبری که حتی راست نیست اما خوب است., ...ادامه مطلب
انگار به برق وسط چشمهایمان شلیک کردهاند., ...ادامه مطلب
یک نفر که زورش خیلی بیشتر است، بردارد قصهی این روزهایمان را بنویسد. کلمه به کلمه، با اسمهای مستعار و سخت. دربارهی مردمی که سنگ به شکمهایشان بسته بودند و عوض خون، توی رگهایشان زهر جاری بود., ...ادامه مطلب
یک گور دستهجمعی از این سر تا آن سر نقشه هست که بهنوبت میرویم سرجایمان دراز میکشیم. بیغسل و کفن، بیاحترام و تشییع، بیسنگقبر., ...ادامه مطلب
از بند اول انگشت اشارهام خجالت میکشم. , ...ادامه مطلب
بیشتر از همهی روزهای زندگیام لازم دارم خدا داشته باشم و هرچقدر دستهایم را بالا میبرم، نمیگیردشان., ...ادامه مطلب
چانه زدن بلد نیستم. اگر پول کافی برای خریدن چیزی نداشته باشم یا داشته باشم و به نظرم بیاید ارزش واقعیاش کمتر از عددی است که فروشنده میگوید، تشکر میکنم و میآیم بیرون. بدون آنکه دلم بخواهد چند تا کلمه اینور و آنورترش را امتحان کنم. رابطهام با بقیهی زندگی هم تقریباً همینجوری است.,364,36415,364 battery,36415 cpt,3640,3645,364 watch battery,3643 n sheffield,3645 las vegas blvd,36415 cpt code ...ادامه مطلب
بیشتر آدمهای توی مهمانی به دستور پخت میگفتند «رسپی». تقریباً به تعداد دفعاتی که دربارهی یک غذای دیگر حرف میزدند.,362,362 area code,3626 pill,36207,3625 growdon rd,3626 touhy ave,36203,36265,362s162-43,3624 market street ...ادامه مطلب