درست لحظهای که به صورتت دست کشیدم، نامریی شدی. خواندن ندارد...
برچسب : نویسنده : r-kh-aa بازدید : 14
به هیچکدام از چیزهایی که سال قبل خواسته بودم، حتی نزدیک هم نشدم؛ اما دوباره خواستمشان. با صدای بلند و قیافهٔ حق به جانب خواستمشان. خواندن ندارد...
برچسب : نویسنده : r-kh-aa بازدید : 18
گفتم: «تا وقتی که بتوانیم خیال کنیم، زندهایم»؛ گفت: «اصلا برای این زندهایم که بتوانیم خیال کنیم.» خواندن ندارد...
برچسب : نویسنده : r-kh-aa بازدید : 11
از گیجی قبل اتاق عمل، از دستپاچگی بعدش، از جملهٔ آخر آقای دکتر که گفت از یک تا ده بشمار و به چیزی که خیلی دوست داری فکر کن، از خون، از آنهمه خون که اطراف صورتم پخش شده بود و نمیدانستم مال شروع شدن همهچیز است یا تمام شدن همهچیز، از مرگ که بیشتر از همیشه نزدیک شده بود، از ترس، از وهم، از جنون؛ تنها خیال تو را برداشتم و از اتاق زنده بیرون آمدم.
خواندن ندارد...برچسب : نویسنده : r-kh-aa بازدید : 25
تکههایی از من برایت پر میکشند که قبلترها حتی نمیدانستم وجود دارند. خواندن ندارد...
برچسب : نویسنده : r-kh-aa بازدید : 21
از آدمها بت نسازید و اگر ساختید، از همان فاصلهٔ دور بپرستیدش. خواندن ندارد...
برچسب : نویسنده : r-kh-aa بازدید : 35
یک امید دور و خیلی بزرگ دلم میخواهد که تا قبل از رسیدنش همهچیز تمام شده باشد. خواندن ندارد...
برچسب : نویسنده : r-kh-aa بازدید : 30
گاهی مجبور میشدم پوست تنم را تکهتکه دربیاورم و زخمش را ببندم؛ بوسیدن بالهای زخمیاش را دوست داشتم. خواندن ندارد...
برچسب : نویسنده : r-kh-aa بازدید : 26
«کدام وطن؟» همانکه در محاصرهٔ کفتارهاست. خواندن ندارد...
برچسب : نویسنده : r-kh-aa بازدید : 56
هربار پیش خودت فکر میکنی «چطور ممکن است کسی تا این اندازه نمکنشناس و نانجیب باشد؟» و مدت کمی بعدش، یکی نانجیبترش را ملاقات میکنی. خواندن ندارد...
برچسب : نویسنده : r-kh-aa بازدید : 61